قبان از بالای کوه قیه کوچکتر از همیشه دیده میشود ولی متفاوت تر ، دیواره ها و برج ها منظم تر و ساختار و معماری قلعه قبان یا قابان آشکارتر از همیشه قابل مشاهده است . بافت قدیمی شهر و ...

ماکو زادگاه من است ، شهری که در میان کوه ها و سنگ هاست ، شب های بسیار در کمین تصاویری از شهر و یا ستارگان مینشینم تا بتوانم زیبایی های شب های ماکو را به تصویر بکشم . این ...

ماکو را میتوان نمونه بارزی از ترکیب زندگی شهری وکوهستانی قلمداد کرد ، شهری که مابین دو کوه سبد و قیه واقع شده است و دارای خیابان ها و کوچه هایی در بین کوههاست . با صعود به قله ها ...

در این مطلب عکس هایی از وقوع رعد و برق بر فراز کوه قیه و شهر ماکو رو برای شما آماده کردم و مکانی که بنده برای عکاسی انتخاب کرده ام بالای تپه بشگوز است که مشرف به بشگوز ، ...

تاریخچه قلعه قبان ماکو به صد ها و شاید هزاران سال پیش برمیگردد چرا که آثار باقیمانده از عصر سنگی و عصر آهن در این منطقه به وفور یافت شده است ، قلعه قبان ظاهرا توسط امپراطوری اورارتو احداث شده ...

شهر ماکو در ابتدا محدود به زیر کلاهک سنگی قیه بوده و بافت قدیمی شهر درون دیواره های محدوده قلعه قبان بوده است و سپس به دامنه کوه گسترش یافته ، به مرور زمان و تغییر حکومت ها خانه ها ...

قلعه قبان و دیواره کلاهک سنگی قیه همیشه زادگاه کلاغ یا زاغ های نوک قرمز بوده و پرواز زیبای آنها در آغوش کوه قیه جلوه خاصی به حال و هوای این دیواره سنگی میبخشد . ...

هوا سرد و مه آلود بود ولی دل هایمان گرم و وجودمان پر از انرژی ، بعد از رسیدن به مرتفع ترین قسمت کوه قیه به سمت مکان مورد نظر حرکت کردیم و بعد از برپایی کمپ به سمت دامنه ...

به مجموعه روستاهای پشت کوه قیه دهستان قلعه دره سی گفته میشود که رودخانه ای در آن جاری است ، در زیست بوم این رودخانه جانوران آبزی بسیاری زندگی میکنند و میتوان شاهد گونه های مختلف پرندگانی مانند حواصیل سفید ...

وقت هایی که دلتنگی و یا از زندگی شهری خسته شدی کافیه اراده کنی و یه طرفی راه بیافتی آخرش میرسی به یه کوه یا یا جلوه طبیعی . کاری که من و دوستانم بیشتر وقتها انجامش میدیم و بازم ...

کهکشان راه شیری از ابتدا تا انتها ، از شمال تا جنوب ماکو قابل روئیت بود و با کمی دقت میتوانستیم آنرا ببینیم. در کنار کهکشان راه شیری سیاره مشتری و زحل به خوبی میدرخشیدند ...

ابتدا به چشمه و منطقه آتابی رفتم ، دوستان در بالای بلندی آتابی مشغول خوردن چای بودند و مرا میهمان خود کردند ، در همان هنگام شخصی با سیخ هایی از کباب بسوی من آمد ...